یک وقتهایی ، یک روزهایی ، یک چیزهایی ، اما نه! نه یک چیزهایی ، خیلی چیزها سرجایشان نیست و تو آره خودِ تو که همیشه سهل گیرترین آدم دنیا بودی ، تو که دنیا با تمام آدهای ِ رنگ و وارنگش برایت علیالسویه بود و...
بعد یک تلنگر کافیست دنیایت را وارانه کند و تو علارقمه این توهم پوست کلفتیِ که برای خودت داشتی میبینی که نه پسر جان اینطور ها هم نیست ،مدتهاست که دنیا رویه پاشنه تو نمیچرخد و تو فقط مثل کبک سرت را زیر برف کردهای.
بعد یک تلنگر کافیست دنیایت را وارانه کند و تو علارقمه این توهم پوست کلفتیِ که برای خودت داشتی میبینی که نه پسر جان اینطور ها هم نیست ،مدتهاست که دنیا رویه پاشنه تو نمیچرخد و تو فقط مثل کبک سرت را زیر برف کردهای.