۱۳۸۷/۰۵/۰۹

هویت



از خودمي پرسم كه آيا نيرويي كه ما را از سر چشمه ي وجودمان جدا كرده
همان هويت ما نيست؟ از خو د مي پرسم آيا هويت شخص يا آنچه معمولاً به
آن شخصيت مي گوييم، تا حدودي براساس يك عملكرد حفاظت كننده ي ناشي
ازترس نيست ؟ همچنين از خود مي پرسم آيا اين سپري كه به عنوان هویت
به كارمي گيريم، به جاي حفاظت ما را محبوس نمي كند؟ نيروهاي حياتي بنيادي
ما را قطع نمي كند؟ ما را از انرژي دروني لازم براي حيات و خلق زندگي
خود محروم نمي كند؟ تناقض عجيب آن است كه اين شخصي هويتش را تعيين
كه كرده ايم و آن را من ناميد ه ايم، خو دش مانع از انجام زندگی مي شو د

مي دانم آنچه مي گويم چيزي آشنا نيست.حتي ممكن است فرضيات من
موجب دلواپسي عده اي بشود. چرا که از خود می پرسند:اگر تنها چیزی که
داريم، يعني هويتمان را نفي كنيم، ديگر چه برايمان مي ماند؟