۱۳۹۱/۰۳/۱۸

امان از دست شما انسان هاي فاني

اين سرخپوستی که شما نميشناسيد امروز بيخود با جهت خوشحال است، امروز صبح که آمد روي زمين و شما انسان هاي فاني را ديد ، روز و روزمرگي شما را ديد ، فهميد چيز زيادي از دست نداده بس که شما شلوغيد سرسام گرفت و با قلبي ناآرام و روحي مطمئن برگشت به بالاي کوه هميشه سبز خودش.

۱۳۹۱/۰۳/۱۲

صبح جمعه

تو فکر کن به صبح جمعه اي که نشسته باشي براي بار چندم بوف کور صادق خان هدايت را بخواني و هي به اين فکر کني که ; در زنگي زخمهايي هست که مثل خوره روح آدم را ميخورد...
تو فکر کن که چه جمعه اي بشود آن جمعه..