۱۳۹۲/۰۵/۱۷

بهشت را به بها دهند



اون دنیا(حتمن هست دیگه!؟)همه پرونده و حساب کتاب‌هاشون تویه دستشونه و دارن از پله ها بالا میرن ، هر کی هم رفته سی خودش.فقط منم که سرِ جام موندم. یکجا نشستم و جُم نخوردم تا خود حضرتش بیاد تکلیفم رو روشن کنه. از دربون جهنم تا خود ملک مُقرب میان وساطت ، که پاشو زشته ببین همه دارن نگاهت میکنن ببین داری رُسواتر میشی،بگن آخه دردت چیه؟ بگم فقط بخودش میگم.از جام تکون نخورم،روی حرفم بمونم.زیاد منتظر بمونم اونقدر زیاد که خودش بیاد و بگه چته پسرجان چی میخوای بپرسی; بگم خداوکیلی سیب بهونه نبود؟ از اولش هم جامون اونجا نبود،بود؟
بعد.. بعد با یک نگاه عاقل اندر سفیه بگه؛ بهشت را به بها دهند پسرجان..
کلی حرف بزنیم ، اونقدری احساس صمیمیت کنم که ازش بپرسم؛
راستی حالا جدا از این حرف‌ها،اولین نفری که گفت خوندن زن حرومه کی بود؟