۱۳۸۵/۰۶/۱۲

قبیله من



کسانی که با ما فرق دارند ، خطرناکند ، اهل قبیله دیگری اند
آمده اند تا زمین ها و زنهای ما را بگیرند
باید شغلی را برگزینیم که از آن متنفریم ، چرا که جامعه ما
سازماندهی شده و ما بخشی از آنیم
همیشه باید یک مدرک دانشگاهی داشته باشیم ، حتی اگر هرگز
در رشته تحصیلی که ما را مجبور به انتخاب آن کرده اند
کاری نیابیم
باید درس هایی را بخوانیم که هرگز به کارمان نمی آید ، اما
می گویند دانستنش لازم است : جبر ، مثلثات ویا ریاضی 4 واحدی
نظر و فکر دیگران از احساس ما مهم تر است
باید به نام جنگ و دفاع ، آدم بکشیم . باید در انتخابات و برگزیدن
سیاستمدارها شرکت کنیم

فرزندانمان باید راه ما را دنبال کنند ، چرا که ما بزرگتریم
و دنیا را می شناسیم
اگر رفتار متفاوتی نشان بدهید ، از قبیله طرد می شوید ، چرا که
ممکن است بیماری تان به دیگران سرایت کند
باید بسته به دینمان ، جمعه ها، شنبه ها و یا یکشنبه ها ، مراسم
مذهبی به جا بیاوریم ، باید به خاطر گنا هانمان طلب مغفرت کنیم
باید به خودمان ببالیم که حقیقت را می دانیم ، و قبیله های دیگر را
تکفیر کنیم که خدایی دروغین را می پرستند

همیشه باید توجه کنیم که در غارهای مدرن خودمان چه طور
زندگی کنیم . اگر هم درست ندانیم ، از یک دکوراتور می خواهیم
که تمام تلاشش را بکند ، تا به دیگران بفهماند که ما خوش سلیقه ایم

باید با صدای کم به موسیقی گوش بدهیم ، باید آهسته حرف
بزنیم ، باید در نهان گریه کنیم ، چراکه منم (( قبیله )) دیکته کننده
قواعد بازی ، تعیین کننده فاصله بین ریل های قطار و معنای
موفقیت و شیوه عشق ورزیدن واهمیت پادش و مجازات..............؟


paulocolehho:o zahir