
1-از خاطرتمان میگفتیم.خاطرات قبل از دوره موبایل .دوره عشقهای اول. دوره قبل ازگودر و فیسبوک و اینترنت حتا.قسمت مشترک بیشتر خاطراتمان "نامه" بود.که اصلن درگرفتن نامه(یا حتا نوشتنش) هیجانی بود که در هیچ چیز دیگری نبود.
2- شِکوِهها کردیم از تکنولوژی ، به اینکه حتی یک جمع تفریق ساده را هم باید با ماشین حسابهایمان چک کنیم. از سر بیکاری و تفنن آمدیم روی زمین جدول خوب ها و بدها برای امروز و دیروزمان کشیدیم.در آخر به این نتیجه رسیدم که مزایای امروز به خوبیهای دیروزمیچربد.شاید هم ما به تنپروری عادت کردهایم.
3-از قدیم خودمان رسیدیم به قدیم پدرها ومادرها.کدام قدیم؟
همان قدیمی که میگویند پر از صلح وصفا بوده ، همان قدیمی که آماری از طلاق نداشته .میگوید؛ اون موقعها روابط دوام بیشتری داشته مردم به هم بین نبودند و ..
چرا!؟
چون موضوع گفتگو(منظور نگارنده از گفتگو هم لابد چیزی بیشتر از قیمت سیبزمینیپیاز و ... است) کمتر بوده چون نصف جامعه از حق خودش(چه بسا کل جامعه) آگاهی درستی نداشته.
4- یک قدیم دیگری هم هست،قدیمِ پدربزگ مادربزگها،که شاید دیگر بین ما نباشند اما صاحب امتیاز فرهنگ سوختن و ساختن هستند. که اصلن در سوختنشان ، ساختنی هم نبود ، فقط تحمل بود و تحمل ..
5-یک ماشین زمان هم داشته باشم.