۱۳۸۳/۰۸/۲۷

گمشده


يا كدام زن است كه ده درهم داشته باشد
هرگاه يك درهم كم شود،چراغي افرخته
خانه را جاروب نكندو به دقت تفحص ننمايد
تا آن را بيابد،و چون يافت،دوستان و
همسايگان خود را جمع كرده مي گويد با من
شادي كنيد،زيرا درهم گمشده را پيدا
كرده ام
انجيل لوقا باب15،آيه9_8

۱۳۸۳/۰۸/۲۰

love profusion


عشق زيادي را كه احساس مي كنم
سوالهاي زيادي وجود دارد
راه حلي وجود ندارده
بوجود آوردني نيست
سردر گمي زيادي وجود داره
عشق زيادي را كه احساس مي كنم
وتوباعث ميشوي كه آن را احساس مي كنم
وتو باعث ميشوي كه بفهمم
و عشقي كه به من نيرومي دهد
توباعث ميشوي كه احساس كنم
وتو باعث ميشوي كه آن بالاتر از همه چيز قرار گيرد
راههاي زيادي وجود دارد
براي دلداري دادن راهي وجود ندارد
روياهايم از بين رفته است
چيزي كه در دل آرزو دارم شادي است
عشق زيادي را كه احساس مي كنم
وتوباعث ميشوي كه آن را احساس مي كنم
وتو باعث ميشوي كه بفهمم
راه عشق را به من نشان مي دهي
وتوباعث ميشوي كه آن را احساس مي كنم
وتو باعث ميشوي كه آن بالاتر از همه چيز قرار گيرد
تو را در زير پوستم احساس مي كنم
من آن را نمي فهمم
جدايي واقعي وجود دارد
ويرانه هاي زيادي وجود دارد
چيزي كه در دل آرزو دارم شادي است
مي دانم احساس بدي دارم
وقتي كه ناراحت هستم و دنيا در چشمم تيره و تار است
فقط تو هستي كه مي تواني مرا خوشحال كني
تو را در زير پوستم احساس مي كنم
عشق زيادي را كه احساس مي كنم
وتوباعث ميشوي كه آن را احساس مي كنم
وتو باعث ميشوي كه بفهمم
نيت عشق را احساس مي كنم
و تو باعث ميشوي كه آن را احساس مي كنم
وتو باعث ميشوي كه آن بالاتر از همه چيز قرار گيرد
تو را در زير پوستم احساس مي كنم
مدوناloveprofusion ترجمه ترانه

۱۳۸۳/۰۸/۰۸

زير آفتاب


نسلي مي رود ونسلي ديگر مي آيد
اما زمين تا ابدپايدار مي ماند
افتاب طلوع مي كند
وآفتاب غروب مي كند
به مكان خود بازمي گردد وباززاده مي شود
آن چه بوده همان است كه خواهد بود
و آن چه شده همان است كه خواهدشد
وزير آفتاب هيچ چيز تازه نيست.

از كتاب جامعه منسوب به حضرت سليمان

۱۳۸۳/۰۸/۰۱

كنگره



اگر خود را جاي ديگران نگذاريم قضاوت كردن درباره
آنها بسيار آسان است.يك نمونه از اين قضيه دركنگره
حزب كمونيست شوروي سابق رخ داد هنگامي كه
نيكيتا خروشچف با تقبيح جنايت هاي استالين جهان را
شگفت زده كرد
هنگام سخنراني اش يك نفر از ميان جمعيت فرياد برآورد
رفيق خروشچف وقتي بي گناهان قتل عام مي شدند
شما كجا بوديد؟
خروشچف گفت:هركس اين را گفت از جا برخيزد
اما هيچكس از جايش تكان نخورد
خروشچف ادامه داد:خودتان به سوالتان پاسخ داديد.در
آن زمان‌‌ من هم همان جايي بودم كه الان شما هستيد



(paulo coelhoدومين مكتوب)

۱۳۸۳/۰۷/۱۲

متولد ماه مهر

تولدم مبارك من 21 سال پيش درچنين روزي (يعني 12مهر62)ديده به جهان گشودم

۱۳۸۳/۰۷/۰۵

فرمانده


من يك ماجراجو هستم.اما نه از آنهايي كه براي اثبات شجاعتشان زندگي را به بازي مي گيرند. من دنبال مرگ نمي گردم. اما احتمال روياروي با آن وجود دارد پس شايد اين خداحافظي من باشد....گه گاه از اين فرمانده كوچك ياد كنيد........

آخرين نامه ارنستو چه گوارا

۱۳۸۳/۰۷/۰۱

ستاره

همه ي مردم ستاره دارند ام همه ي ستاره ها يك جور نيست : واسه آنهاي كه به سفر مي
روند حكم راهنما دارد واسه بعضي ديگر فقط يك مشت روشنايي سوسو زن اند . براي
بعضي كه فكر مي كنند كه دارند فكرمي كنند هر ستاره يك معماست . اما اين ستاره ها همه ي شان زبان به كام كشيده
و خاموشند. و فقط تو يكي ستارهاي خواهي داشت كه تنابندهي مثلش را ندارد.نه اينكه من تويه
يكي از آنها مي خندم؟... خب پس هرشب كه به آسمان نگاه ميكني برايت مثل اين خواهد بود
كه همه ي ستاره ها مي خندند . پس تو ستاره هاي خواهي داشت كه بلدند بخندند