۱۳۸۷/۰۷/۱۳

من

براي اولين بار با وجود طبيعي خود روبه رو شدم . فهميدم كه
وسواس من براي اينكه هر چيزجاي خودش باشد ، هركار به
موقع خود انجام شود و هركلمه به جاي خود گفته شود محصول
ذهن منظم من نيست بلكه برعكس همه نوعي تظاهر است كه
اختراع كرده ام تا بي نظمي ذاتي ام را پنهان كنم . متوجه شدم
كه نظم من فضيلت نيست ، عكس العملي است در مقابل جهلم
كه سخاوتمند به نظر برسم تا فقرم را بپوشاند ، محتاط به نظر
برسم تامنحرف و سازش كارباشم تا تسليم خشم فروخورده خود
نگردم ، سروقت و دقيق باشم تا دانسته نشود كه چقدر وقت ديگران
برايم بي اهميت است
ديروز بيست وپنج شمع رو فوت كردم ، تولدم بود
مطلب بالا رو ميتونيد يه جور اعتراف روز تولد
فرض كنيد

۴ نظر:

ناشناس گفت...

salam

mamnon
tavalodetoon mobarak
asal

http://banamak855.persianblog.ir/

ناشناس گفت...

من در خلوت شب هایم از به تواندیشیدن عادتی ساخته ام بس دراز.
به درازای آرزوهایی که برایت دارم تولدت مبارک.

ناشناس گفت...

به رسم ادب
سلام
و تولدت مبارک.
در پناه قدرت بی منتها و لطف بی کران موفق باشی

ناشناس گفت...

سلام
فکر می کردم متولد ماه مهربان هستی یا شاید این پست رو خیلی دیر می خونم
حق با شماست خدا همیشه نگاهمون میکنه
مشکل اینجاست که ما یادمون میره خدایی به این بزرگی داریم
تولدت مبارک
موفق باشی و همیشه شاد