۱۳۸۷/۰۵/۰۹

هویت



از خودمي پرسم كه آيا نيرويي كه ما را از سر چشمه ي وجودمان جدا كرده
همان هويت ما نيست؟ از خو د مي پرسم آيا هويت شخص يا آنچه معمولاً به
آن شخصيت مي گوييم، تا حدودي براساس يك عملكرد حفاظت كننده ي ناشي
ازترس نيست ؟ همچنين از خود مي پرسم آيا اين سپري كه به عنوان هویت
به كارمي گيريم، به جاي حفاظت ما را محبوس نمي كند؟ نيروهاي حياتي بنيادي
ما را قطع نمي كند؟ ما را از انرژي دروني لازم براي حيات و خلق زندگي
خود محروم نمي كند؟ تناقض عجيب آن است كه اين شخصي هويتش را تعيين
كه كرده ايم و آن را من ناميد ه ايم، خو دش مانع از انجام زندگی مي شو د

مي دانم آنچه مي گويم چيزي آشنا نيست.حتي ممكن است فرضيات من
موجب دلواپسي عده اي بشود. چرا که از خود می پرسند:اگر تنها چیزی که
داريم، يعني هويتمان را نفي كنيم، ديگر چه برايمان مي ماند؟

۷ نظر:

ناشناس گفت...

شاملو: عيب كار اينجاست كه من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه بايد باشم '' اشتباه مي كنم ، خيال ميكنم آنچه بايد باشم هستم،در حاليكه آنچه هستم نبايد باشم

ناشناس گفت...

سلام ای کهنه عشق من که یادتوچه پابرجاست
سلام برروی ماه توعزیزدل سلام ازماست
تویه رویای کوتاهی دعای هرسحرگاهی
شدم خواب عشقت چون مرااینگونه میخواهی
من آن خاموش خاموشم که باشادی نمی جوشم
ندارم هیچ گناهی جز که ازتوچشم نمی پوشم
توغم درشکل آوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که برمن دل نمی بازی
مرادیوانه می خوانی زخود بیگانه می خوانی
مرا دلباخته چون مجنون زمن افسانه می خواهی
شدم بیگانه باهستی زخودبی خودترازمستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه که می خواستی
سلام ای کهنه عشق من که یادتوچه پابرجاست
سلام برروی ماه توعزیزدل سلام ازماست
بکش دل راشهامت کن مراازغصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق مراتو درس عبرت کن
بکن حرف مراباور نیابی ازمن عاشقتر
نمی ترسم من ازاغراق گذشت آب ازسرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من که یادتوچه پابرجاست
سلام برروی ماه توعزیزدل سلام ازماست

ناشناس گفت...

سلام دوست خوبم
شما هم شاد و پیروز باشید

ناشناس گفت...

سلام.شما هم موفق باشي
شما يا فيلسوفيد يا دچار.من نيز زماني دچار بودم اما رها كردم تا بگذرد.حالا ميلان كوندرا هويت را در ذهنم متباتر مي كند.
به من باز هم سر بزن.من عاشق نوشتنم..
نگاه عميق و نثر روانت ستودني ست.

ناشناس گفت...

باید اشتباهی شده باشه چون در جمله ی اول یک پارادوکس بزرگ رخ داده اما شما در بازخوانی متن هم به اون توجهی نشون ندادی.
در این جمله شما معنای هویت را با طرح یک سوال ضمنی به همان "سرچشمه ی وجودی" تعبیر کردی. اما دریغ که به عنوان نیروی جدا کننده از انسان بازگو شده.این که سرچشمه ی وجودی دارای خاصیتی اهریمنی برای جدا سازی انسان از هویتش تعبیر بشه خیلی تکان دهنده و به عبارت صریحتر بی معناست. چون هویت دست کم یک بویی میده! اما سرچشمه ی انسان، برای من تاویل ناپزیره. لا اقل در این متن.

ببین، یادته یک سریالی میداد که آرتیستش افسر نیروی دریایی انگلیسی ای بود که به دلیل تمرد، از گارد ناوگان دریایی بریتانیا بیرونش کرده بودن. کنار ساحل یا از تو قایق ماهیگیری میکرد و اموراتش را میگزروند. دختر یکی از رجال و نجیبزاده های انگلیسی هم عاشقش بود. و طبق معمول یه پسر خوش تیپ پولدار و از خانواده های سلطنتی هم رقیب این "جک وینسنت" یا همون قهرمانِ ما بود.
خب؟
یه روز که "جک" داشت میرفت سر قرار و دختره را ببینه، آقا خوشتیپه هم پیداش شد و برای اینکه متلکی به جک گفته باشه و نظر دختره را به خودش جلب کنه گفت: عجب بوی بد ماهی ای میدی تو!
جک هم معطلش نکرد و گفت: و شما آقا... هیچ بویی نمیدی... هیچ بویی!
(دمش گرم خوب جوابشو داد)
حالا میخوام بگم هویت آدم هر چی که هست یه بویی میده. خوب یا بد مهم نیست. یه بویی میده. اما سرچشمه ای که صحبتش را کردی هیچ بویی نمیده احمد عزیزم. میدونی که... ؟

/
/
راستی احمد جان ممنون از حضورت در "کافه بن بست" اما اونچه که منو رنج میده این نوشته ی پایینه که انتشار نظرم رو منوط به تصمیم تو میکنه و حق آزادی بیان را از من میگیره.
شاید به این دلیل برات فحش ننوشتم چون فکر میکردم بیهوده ست و تو پاکشون میکنی!!!
به هر صورت افکار دموکراتیک من مانع برگشتن به اینجا در چنین شرایطی میشه.
روزگار خوشی داشته باشی

ناشناس گفت...

تنها در پاسخ این پرسش احساس ناتوانی کردم که: تو کیستی؟
جبران خلیل جبران

ناشناس گفت...

سلام شازده .احوالت
نمازوروزت قبول
مثل همیشه خوب وقشنگ اماااااااااااااااااااااااااا خواهش میکنم التماس میکنم الهی همیشه شازده بمونی
اینقدرگنگ ننویس حرف دلتوبزن.
بیاخودخودت باش. رویاهات وهدف قراربده ودنبالشون کن تاپوچی روحس نکنی.افکارترودرنظرداشته
باش وبااونها همراه شو وببین باعجیب ترین وپیچیده ترین قصه ای که درعمرت طی کردی می تونی
جای خالی تظاهرروباخودت بودن پرکنی.میدونی که کلمات قدرت تغییرآینده وعوض کردن دنیا
و زندگیت ودارند.پس بااین جمله دنیای تظاهرت وتغییربده.بایدخودت باشی تادراین مسیرپروپیچ وخم
وطولانی پشیمون نشی.




خوب دیگه ماقول گرفتیم که متن بعدیت ودقیق وروشن بنویسی