۱۳۹۱/۱۱/۲۹
۱۳۹۱/۱۱/۲۲
ايسم
بايد يک ايسم جديد براي خودم بسازم! اصن شما بيا و ليبراليسم سوسياليسم و کمونيسم و کلي ايسم ديگر رو با هم قاطي کن و ببين که چه معجوني ازش بيرون مياد ، اصن شايد اين ترکيب و همزيستي ايسم ها با هم توانست کل مشکلات دنيا رو حل کرد!ا
لابد ميپرسيد چطور!؟ انقلاب کردن رو به کوبايي ها پروپاگاندا را به روسها و سياست رو به انگليس بسپارید!!!!ا
Labels:
ایسم
۱۳۹۱/۱۱/۱۹
حیف شد
یک چیزهای هم هست که کلن تو این روزگار حیف میشوند از بسکه کمبودشان در این روزها یا شاید بهتر است بگویم شبها احساس میشود ، رادیو روغن حبه انگور نیامده رفت ، حالا به هر دلیلی که میخواهد باشد بعضی رفتنها میشوند جزو همین حیف شدنها ، بعد... بعد دوباره مینشینم و به همه این حیف شدهای این سالها نگاه میکنم...ا
۱۳۹۱/۱۱/۱۵
هرزگی
طبق سیستم پیش نروید ، لازم نیست خودتان را تو این سیستم و بخشی از همین سیستم روزمرگی حبس کنید ، حیطه هرزگی برای هرکسی تعریف خودش رو دارد ، هر از چند گاهی پشت کردن به قانونی که ما برای خودمون ساختیم بد نیست ،آدم خودش را به چالش بگیرد !اصن شما بیخود با جهت 12 شب تک تنها بزن برون با خودت قرار بزار تا صبح بر نگردی خونه اصن شما همینجوری برو ایستگاه قطار بگو اولین حرکتتون کیه وقتی میپرسه به کجا تو بگی فرقی نمیکنه ، منظور از هرزگی بخش حیوانی قضیه نیست اما ممکنه برای بعضی ها باشد!!آ
Labels:
هرزگی+سیستم+قطار
۱۳۹۱/۱۰/۲۵
۱۳۹۱/۱۰/۱۲
to rome with love
در طول چند سال گذشته، آقای وودیآلن فضای داستانهای خودش رو از نيويورک به مکان هاي عجيب و غريب مانند لندن، انگلستان (نقطه بازي)، بارسلونا، اسپانيا (ويکي کريستينا)، پاريس، فرانسه (نيمه شب در پاريس) و در حال حاضر، رم ، ايتاليا انتقال داده
روم با عشق-آخرين فيلم آقاي ووديآلن ترکیبی هوشمندانه از چهارداستان متفاوت است که ظاهرن وباطنن هيچ ربطي به هم ندارد،فيلم بيشتر از هر چيز اداي احترام با خود شهر رم وگرنه آدما و قصههاشان فرع قضيه است، مثل هميشه باز هم ميتوانيد ديالوگ هاي ووديي آلن را ببنيد اما ..چکاريه آخه آقاي آلن ميآمدي هنديکمت را برميداشتي يه مستندي چيزي از در و ديوار شهر ميگرفتي و اينقدر خودت و مارو سرگردان نميکردي
به طور کلي، وددیآلن با فیلم ، رم با عشق ، بهترين کار خود را نشان نمي دهد وبه طور کامل فاقد هوس جادويي از نيمه شب لذت بخش در سال گذشته در پاريس است
۱۳۹۱/۱۰/۱۰
از خُرده گلایهها
کلن یجور ناجوری نسبت به این آدماهایی (99%هم تینایجهای مونثند) که میگن خستهم (از لحاظ روحی البت) آلرژی دارم، بعد این واژه میشه براشون ملکه یجورایی تو هر موردِ بی موردی هم ازش استفاده میکنند و انتظار ترحُم هم داردن از آدم ، یعنی که چی ، مثلن آلان باید چیکار کرد برای شماها ، دخترم اون بنده خدا با هیکل به اون گندهگی (فیلم معرکه "مسیرسبز" رو که یادتون هست!) یه چیزی گفت شما چرا تا طَقی به طُوقی میخوره هی این دیالوگ رو پَرپَر میکنید!!!ا
اشتراک در:
پستها (Atom)