۱۳۹۱/۰۲/۲۵

بوي بهار

امسال براي اولين بار بهار رو تجربه کردم،هيچ جا انگار بهار نداشت وقتي اينجا رو ديدم ،ميخوام بگم من يه لاله واژگون ديدم وسط سنگها همين براي من کافي بود که بهارم رو بسازد.

۱۳۹۱/۰۱/۱۷

سفىد



حالا هى آقاى نامجو بىاد بگوىد عشق اول خاطره ست و عشق بعدى همواره فاجعه, تو کت (به فتحه ک البته) من که نمىره, ىکى نىست بگه پسرجان دراى به سى  سالگىت نزدىک مىشى حواست هست به موهاى سفىدى که اىنروزها از توى آىىنه جلوى تو رژه مىروند خبر دارى پسر جان...

۱۳۹۱/۰۱/۱۴


آمده ام بگوىم انبار شدن ناگفته ها مصىبتىست براى خود,اىنکه بخواهى مومن بمانى به اىنکه مىگوىند ؛ حرفهاىى هست براى نگفتن حرفهاى  که... مبارزه طاقت فرساى است براى خود.

۱۳۹۱/۰۱/۱۳

براى تمام نداشته هاىم شعر گفته ام از جنس آب و آىىنه, کاش نقاش مىشدم , شاید روزگارم اىن نبود اگر رنگ تورا مىشناختم.

۱۳۹۰/۱۲/۲۵

....و تو انگار کن که من سالها دويده ام براي نرسيدن براي تمام شدن

۱۳۸۹/۱۲/۱۷

پایان


...بعضي ميگويند که دنيا با آتش تمام مي شود
.و بعضي مي گويند با يخ
،با توجه به ميل خودم
.با عقيده کساني موافقم که آتش را ترجيح مي دهند

...ولي اگر قرار باشد با عجله تصميم بگيرم
فکر مي کنم آنقدر تنفر وجودم را فرا گيرد

...که بگويم يخ

۱۳۸۹/۰۸/۱۱

سرآغاز


.بعضي ها ميگن حوا نبايد سيب رو مي چيد 
.بعضي ها هم ميگن پاندورا نبايد در جعبه رو باز ميکرد
بعضي ها هم ميگن که اصلا هردو تا جواب بالا اشتباست
کل اين قضيه از ميموني شروع شد که اشتياق زيادي به 
.باهوشتر شدن داشت
 يه عده ديگه هم ميگن ما از اول هم بايد اينجا مي بوديم بايد اونقدر زندگي کنيم تا به نيروانا برسيم  
.و به «نيروانا» که برسي ديگر جايت روي زمين نيست 
.شايد هم اصلا قرار نيست بجايي برسيم شايد اينجا همون بهشت گمشده است ، مزخرفه


.من نميدانم